ساعت ۳ بعد از ظهر شده و پدر هنوز برای بردن پسرک از مدرسه به خانه نیامده است. پسرک به راه می افتد و به خانه شان می رود ولی آن جا هم با در بسته روبرو می شود.نگران می شود و فکر می کند که پدر و مادرش تصادف کرده اند و حالا او حامی و قیم برادرش هم هست. بنابراین به مهد کودک می رود و برادرش را به خانه می آورد.