کمال بهروزکیا
کمال بهروزکیا نویسنده، مترجم، پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان و داستاننویس در سال ١٣٢٩ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. او دانشآموخته کارشناسی زبان و ادبیات آلمانی از دانشگاه تهران است. بهروزکیا فعالیت ادبی خود را از سال ١٣٦٦ با ترجمه و انتشار آثاری از نویسندگان آلمانی و لهستانی در مطبوعات آغاز کرد که بعدها به صورت دو مجموعه داستان «بدرود ای سرزمین مقدس» و «گرگها باز میگردند» منتشر شدند. او از اوایل دهه هفتاد بهطور جدی به ترجمه آثاری برای کودکان و نوجوانان پرداخت که ازجمله میتوان کتاب کودکان به قصه نیاز دارند، کاربردهای افسانه و افسون اثر برونو بتلهایم را نام برد که شامل پنجاه و هفت مقاله درباره قصههای عامیانه و افسانههای پریان است. نخستین اثر بهروزکیا کتاب آتش بعدی نوشته جیمز بالدوین است که در سال ١٣٦٩ خورشیدی منتشر شد. این کتاب دو مقاله درباره تبعیض نژادی در آمریکا است. از آثار تألیفی او میتوان به کتاب «پروانهای برای تو و داستانهای دیگر» که نوزده داستان کوتاه است و همچنین رمان «وقتی حیوانات باسواد میشوند» اشاره کرد. مقالات او درباره نقد ادبی، افسانه تمثیلی و فانتزی در مطبوعات تخصصی و ادبی مانند کتاب ماه کودک و نوجوان، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان و فصل نامه روشنان منتشر شدهاست.
کمال بهروزکیا تاکنون چند جایزه هم برای آثارش دریافت کرده است، از جمله دریافت جایزه کتاب سال برای ترجمه رمان تندپا و بادپا و دریافت جایزه کتاب سال تشویفی برای ترجمه اسب آبی پرنده.
کی مجسمههای شهر را میدزدد، دخترک پشت دیوار، آخرین کودکان شونبورن، آنجلیتو، خانواده کالدرا، شیر ناقلا روباه بلا، انتقام جوی سرخ، باغ یوشی، جان و اسب وحشی، من گرسنهام من تشنه، سفر مهیجی به سیاهچاله، بهترین آواز خوان، قصههای گریم، سرزمین پدری، قصر میمونهای قرمز، رازکشتی بادبانی، چهره پشت شیشه، از جمله آثار او هستند.
Kamal Behrouzkia

- Nationality: Iranian
- Age: 73 Years
- Birth Date: 2nd April, 1950
- Birth Place: Tehran, Tehran, Iran
- Official Website: https://www.instagram.com/kamal.behroozkia/
- Awards: جایزه کتاب سال برای ترجمه رمان تندپا و بادپا , جایزه کتاب سال تشویفی برای ترجمه اسب آبی پرنده,
- Gender: Male
- Job Title: Writer and Translator (German to Persian)
موارد مرتبط با کمال بهروزکیا
نمایش دادن همه 2 نتیجه
-
داستانهای ماجراجویانه
قصه های جنگل
موش كوچولو سرش را از لانه بيرون آورد و گفت: « باران بند آمده؟» و به آسمان
نگاه كرد.
سنجاقك گفت: « ببين چه رنگين كمان زيبايي!»
موش كوچولو بيرون آمد و گفت: « واي چه زيبا ! حاضري پيش رنگين كمان
برويم؟»
سنجاقك گفت: « خيلي دوراست. نمي توانيم.»
موش كوچولو گفت: « چه بد! خيلي دلم مي خواست…» اما هنوز حرفش تمام
نشده بود كه پرستويي از كنار جويبار بلند شد و به آسمان رفت.
سنجاقك ترسيد و فوري ميان گل ها پنهان شد.
موش كوچولو گفت: « جرا پنهان شدي؟ او كه به تو كاري ندارد. بيخود مي ترسي.»
سنجاقك آرام از ميان گل ها بيرون آمد و روي بوته گلي نشست.
موش كوچولو به پرستو نگاه مي كرد. پرستو درآسمان چرخ مي زدو بالاتر مي رفت.
موش كوچولو گفت: « واي! پرستو دارد به طرف رنگين كمان مي رود. كاشكي من
هم مي توانستم پيش رنگين كمان بروم.»
بچه هاي عزيز آيا موش كوچولو مي تواند پيش رنگين كمان برود؟ تازه اين يكي
از ماجراهاي قصه هاي جنگل است. بايد قصه هاي جنگل را بخوانيد و حسابي از
آن ها لذت ببريد.شابک: 9786007579725 -
حیوانات, خیال پردازی
وقتی حیوانات باسواد میشوند
متن پشت جلد: لاکپشت آرام و باوقار سرش را بلند کرد و گفت: « آهای، حیوانها! بنده به عنوان رئیس سنی شورا جلسه را آغاز میکنم. موضوع جلسه، ایجاد رابطه با آدمهاست. لطفاً به ترتیب، نظرتان را بگویید تا رأیگیری کنیم.»
الاغ فوری گفت: «من مخالفم.»
او از روی صندلی بلند شد، دستهایش را روی میز گذاشت و با صدای بلند تکرار کرد: «ما الاغها مخالفیم. باز هم میخواهید آدمها روی کپل ما بزنند و هی به ما هین و هُش بگویند؟ نهخیر، پیرمرد! ما دیگر گول نمیخوریم.» و نشست و به اطرافش نگاه کرد.
کُرهخر فوری گفت: «تازه بعضی آدمها بچههایشان را کتک میزنند، اما بابا و مامان من همیشه من را ناز میکنند!»شابک: 9786004131919