گروه نویسندگان
موارد مرتبط با گروه نویسندگان
نمایش 1–24 از 51 نتیجه
-
حقوق اولیه کودکان, دعوا, قلدرها
زورگویی آزارمان میدهد! دعوا ناراحتمان میکند!
در بخش اول این کتاب کودکان یاد میگیرند که اگر کسی به آنها زور گفت چه کاری بکنند و چگونه از حق خود دفاع کنند.
در بخش دوم نیز متوجه میشوند که چرا بعضیها با هم دعوا میکنند و موقع دعوا باید چه کاری بکنند تا آرام بشوند.
شابک: 9789643898458 -
-
ادب و احترام, حریم شخصی کودکان, خودمراقبتی و سلامت جنسی
ما به دیگران احترام میگذاریم! ما مسئول بدن خود هستیم!
ادب و احترام, حریم شخصی کودکان, خودمراقبتی و سلامت جنسیما به دیگران احترام میگذاریم! ما مسئول بدن خود هستیم!
در بخش اول کتاب کودکان مسائلی مانند حرف زشت نزدن، سلام کردن به بزرگترها و مهربانی کردن را یاد میگیرند.
بخش دوم کتاب نیز به کودکان میآموزد که جاهای خصوصی بدنشان کجاست و فرق بین لمس معمولی و غیرمعمولی چیست.
شابک: 9789643898601 -
حریم شخصی کودکان, خودمراقبتی و سلامت جنسی, سوء استفاده از افراد
تپلی: به بدنم دست نزن!
تپلی و کپلی خواهر و برادر هستند. تپلی دختر است و کپلی پسر. آنها از مامان دربارهی جاهای خصوصی بدنشان میپرسند و مامان آنها را راهنمایی میکند. حالا آنها قسمتهای خصوصی بدن را میشناسند و یاد گرفتهاند که چطور مراقب بدن خود باشند.
شابک: 9789643892593 -
افسانههای عامیانه و اسطورهها, جادوگری و فانتزی, داستانهای کوتاه
افسانههای ملل برای کودکان ۲ – قصههای جادو و جادوگری
افسانههای عامیانه و اسطورهها, جادوگری و فانتزی, داستانهای کوتاهافسانههای ملل برای کودکان ۲ – قصههای جادو و جادوگری
در زمانهای قدیم پسری کوچک و شعبده بازی بودند. آن دو هنگام خرید بستنی با هم آشنا شدند. البته شعبدهباز میتوانست با شعبده برای خودش بستنی تهیه کند، اما این بار میخواست یک بستنی واقعی داشته باشد. اما پولی نداشت که بستنی بخرد! آن موقع هم فرصت مناسبی نبود تا از راه شعبدهبازی بتواند پولی بدست بیاورد…پسرک که نگاه پر حسرت شعبدهباز را دید به مرد بستنی فروش گفت: لطفاً دوتا بستنی شاهتوتی قیفی بدهید…
شابک: 9786001035524 -
افسانههای عامیانه و اسطورهها, داستانهای کوتاه
افسانههای ملل برای کودکان ۸ – قصههای سفرهای خیالی
یک روز تزار به مردم اعلام کرد، هرکس یک کشتی پرنده داشته باشد، او دخترش را به همسری او در میآورد.
وانیا دهقان جوانی بود که تصمیم گرفت شانس خود را امتحان کند. او آمادهی سفر شد و تکه نانی که مادرش به او داده بود، در کوله پشتیاش گذاشت و راه افتاد. در بین راه پیرمردی را درگل دید. پیرمرد به او گفت: من سه روز است که غذا نخوردهام.
وانیا گفت: من فقط یک تکه نان در کیفم دارم، اما حاضرم آن را به تو بدهم.
وقتی وانیا کیفش را باز کرد، با تعجب مقدار زیادی شیرینی در آن پیدا کرد!
شابک: 9786001036897 -
افسانههای عامیانه و اسطورهها, داستانهای کوتاه, گیاهان و گلها
افسانههای ملل برای کودکان ۴ – قصههای گیاهان و میوهها
افسانههای عامیانه و اسطورهها, داستانهای کوتاه, گیاهان و گلهاافسانههای ملل برای کودکان ۴ – قصههای گیاهان و میوهها
روزی شاهزادهی جوانی به شکار رفت، اما در میان راه گم شد و به منطقهای ناشناس رسید. شاهزادهی جوان که خیلی تشنه بود، به دنبال آب گشت، اما حتی یک نهر یا راه آب باریکی هم پیدا نکرد. در حالی که از تشنگی دهانش خشک شده بود، درخت سیبی دید. شاهزادهی جوان از دیدن سیبها خوشحال شد. سه سیب قرمز و زرد رسیده روی درخت بود. او به درخت سیب نزدیک شد و یکی از سیبها را چید و آن را نصف کرد و در کمال تعجب دید که دختر جوان زیبایی از درون سیب بیرون آمد و التماس کنان گفت: آب، لطفاً به من آب بدهید!
شابک: 9786001035548