ماهک

لولا خواهر کوچولوی چارلی، عاشق برنده شدن است. او دوست دارد در تمام بازی‌ها برنده شود و حاضر نیست باختش را بپذیرد. حتی قوانین بازی‌ها را به نفع خود تغییر می‌دهد مثلا در بازی مار و پله می‌گوید یک مارگیر است و می‌تواند مار را رام کند و به خانه آخر برسد. چارلی که از این موضوع کلافه شده، می‌خواهد یک بازی جدید اختراع کند تا دیگر لولا نتواند شکستش دهد اما بعد یاد حرف پدرش می‌افتد که همیشه می‌گوید چون لولا کوچولوست باید هوایش را داشته باشی. چارلی سعی می‌کند با اخلاق‌های خواهرش کنار بیاید و از این مسئله برای زود خواباندن او استفاده می‌کند و می‌گوید هر کس زودتر بخوابد برنده است. لولا هم که می‌خواهد برنده شود، زود به تختش می‌رود و می‌خوابد!

بیلی میلر هفت ساله است و امسال به کلاس دوم می رود. در روزهای پایانی تابستان، بیلی و خانواده اش در راه قله ی راش مور و تپه های بلک در داکوتای جنوبی در بلوارث مینسوتا می ایستند تا مجسمه ی غول بزرگ سردماغ را ببینند. بیلی زودتر از همه از پله های سکو بالا می رود و هنگامی که بین پاهای عظیم الجثه ی غول می رسد، با وزش ناگهانی باد و توفان روی زمین می افتد. پس از این رخداد، بیلی بجز برآمدگی که روی سرش بوجود آمده است، مشکل دیگری ندارد.

تیم یک پسر ۹ ساله است که علاقه‌ی زیادی به تلویزیون دیدن، کتاب خواندن و پازل درست کردن دارد؛ اما اصلاً از ورزش کردن و سرگرمی‌های پر جنب‌وجوش لذت نمی‌برد؛ و از همه مهم‌تر نمی‌تواند بدون خرس عروسکی‌اش شب‌ها بخوابد.

برای همه دانش آموزان، ممکن است کلاس پنجم، جزئی از روند تحصیل‌شان باشد. ولی برای هفت نفر از دانش‌آموزان پایه پنجم مدرسه اسنوهیل در ایالت کنکتیک در اقیانوس اطلس، این سال، سال تحصیلی متفاوتی است و زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد.

لولاعاشق کتاب و کتاب خواندن است. او و برادرش چارلی به همراه پدر به کتابخانه می روند. او می خواهد کتاب “سوسک ها، ساس ها و سنجاقک ها” را که بارها و بارها خوانده امانت ، چون از نظر لولا این کتاب بهترین و قشنگ ترین کتاب است و آن را خیلی دوست دارد.

لولا خواهر کوچولوی با مزه چارلی است. قرار است یک روز عکاس به مدرسه برود تا از آن ها عکس بگیرد. مادر به لولا می گوید اگر تمیز و مرتب باشد عکسش فوق العاده خواهد شد. ولی چارلی باور ندارد که رعایت تمیزی برای لولا کار آسانی باشد. در ضمن خندیدن او خیلی بامزه است چون هنگام گرفتن عکس می گوید سیب!