لیست تمامی ناشرین
نمایش دادن همه 3 نتیجه
خیلی راحت میشود فهمید که تانیا کی دلش نمیخواهد کاری را بکند، چون جیغ میزند: این کار را نمیکنم. آن قدر بلند داد میزند که همه همسایهها میتوانند صدایش را بشنوند.
چقدر هیجانانگیز است: تانیا خواهر بزرگتر میشود. مامان و بابا میگویند: مامان، مامان میماند و بابا هم بابا.
وقتی تانیا پیش چشمپزشک میرود، نمیتواند علامتهای کوچک را خوب ببیند. چشم پزشک به او میگوید: تانیا چشمهای تو نزدیکبین است اما ناراحت نباش. فقط باید یک عینک قشنگ بزنی.