مواجهه با موقعیتها و اشخاص مختلف، احساسات مختلفی را در افراد ایجاد میکند. بعضی از احساسات مثبت هستند مانند خوشحالی، امید و… و بعضی منفیاند مانند استرس، ترس، غم و…
مطالعه در مورد احساسات به افراد به خصوص کودکان، کمک میکند تا احساسات خود را بشناسند، به نوعی خودشناسی برسند و تصمیمات بهتری بگیرند.
حسها و احساسات
نمایش 1–25 از 217 نتیجه
-
امید, داستان صوتی مصور, صبر
مداد مشکی
تا حالا در ذهنتان نقاشی کشیدهاید؟ کاری ندارد. کافی هست که چشمها را ببندید و یک کاغذ سفید را تصور کنید. حالا مدادهای رنگی را تصور کنید. بسیار خوب. مدادها با هم حرف میزنند. نقاش کوچولو شروع به نقاشی میکند و رودخانهای آبی میکشد. ماهیهای قرمز کوچک که از کنار دهانشان حبابهای کوچکی بیرون میآید. اما از مداد سیاه چرا استفاده نمیکند؟ مداد سیاه که ناراحت است گوشهای نشسته اما ناگهان دست نقاش کوچولو مداد سیاه را بر میدارد و سایههای گلها رامیکشد. همین؟! مداد سیاه هنوز ناراحت است. او نمیخواهد سایه باشد. میخواهد بیشتر نقاشی کند. مداد سیاه شروع به گریه میکند اما …..
در این داستان با چشم بسته صدای مدادرنگیها را میشنوی و رودخانهی آبی را میبینی. نقاشی زیبایی در ذهنت میکشی و با یک آهنگ قشنگ در نقاشی خود قدم میزنی. خلاصه دنیای مداد رنگیها همیشه جذاب است.
در زیر میتوانید قسمتهایی از داستان را بشنوید.
شابک: 1832928006 -
تنبلی, خرسها, خرگوشها, داستان صوتی مصور
خرگوش زرنگ و خرس تنبل
خرگوش زرنگی که در یک صخره کنار خرس تنبلی زندگی میکند، صبحها برای تهیه غذا به دشت و جنگل میرود اما وقتی بر میگردد، میبیند که خرس از غذای او خورده است. این موضوع ادامه دارد تا اینکه خرگوش متوجه میشود که خرس به عسل علاقهی زیادی دارد. فردا که خرس بیدار میشود میبیند که …..
در این داستان با چشم بسته مزهی عسل را احساس میکنید و هویجهای تر و تازهای را گاز خواهید زد. خرس را وقتی به سختی از خواب بیدار میشود میبینید و خرگوش را وقتی صورتش را با آب میشوید نگاه میکنید.
در زیر میتوانید قسمتهایی از داستان را بشنوید.
شابک: 1832928001 -
حسادت, خودخواهی, داستان صوتی مصور, صبر
مداد زرد خودخواه
قصههای رنگی همیشه قشنگ هستند. مخصوصا اگه بتوانید با چشم بسته داخل شهر نقاشیها رفته و از نزدیک مداد رنگیها را موقع نقاشی کردن ببینید. اما کمی صبر کنید. در این داستان مداد زرد کمی خودخواه هست. به همهی دوستهایش و بقیهی مداد رنگیها میگوید که سلطان رنگهاست و همهی بچهها دوست دارند از زرد استفاده کنند. نقاش کوچولو که شروع میکند نقاشی کردن، از رنگ زرد شروع میکند و خلاصه بعد از اینکه گندمزار و خورشید طلایی قشنگی را میکشد، تنها چند گل کوچک با مدادهای سبز و آبی و قرمز میکشد و نقاشی تمام میشود. وای، خدای من. پس مداد سیاه چی؟ مداد سیاه خیلی ناراحت بود. نقاش کوچولو از آن استفاده نکرده بود. اما شاید باید برویم داخل نقاشی. بیایید نزدیکتر. بله درست حدس زدید. با هم میخواهیم برویم داخل نقاشی و ببینیم که بالاخره از رنگ سیاه استفاده میشود یا خیر.
در این داستان وقتی وارد نقاشی میشویم، با منظرهای زیبا مواجه خواهیم شد. باد ملایمی به صورتمان میخورد. کمکم هوا گرم میشود. داخل نقاشی نمیتوانیم به خورشید مستقیم نگاه کنیم. کمی که میگذرد، با چشم بسته، میبینیم که نقاش کوچولو چهطور ابر میکشد و باران میبارد.
در زیر میتوانید قسمتهایی از داستان را بشنوید.
شابک: 1832928005 -
حرفشنوی, داستان صوتی مصور, صبر
امید و ماهیگیری
امید به همراه پدر و مادرش در یک کلبهی کوچیک و قشنگ کنار ساحل زندگی میکردند. پدر امید ماهیگیر بود. صبحهای زود بلند میشد و تور ماهیگیری را بر میداشت و میانداخت توی قایق و پارو زنان از ساحل دور میشد. بعد از اینکه ماهیها را میگرفت، آنها را به بازار میبرد و میفروخت. امید همیشه به پدرش اصرار میکرد که او را هم با خود ببرد اما پدرش میگفت باید کمی بزرگتر بشوی تا بتوانی همراه من بیایی. یک روز که پدر امید برای فروش ماهیها به بازار رفته بود، امید فکری به سرش زد. تور ماهیگیری را به سختی از داخل کلبه برداشت و کشان کشان برد توی قایق. وای خدای من امید میخواست تنهایی به دریا برود. به سختی قایق را هل داد تا به آب افتاد، شروع کرد به پارو زدن تا از ساحل دور شد، اما کم کم خسته شد و دیگر نمیتوانست پارو بزند. کمی ترسیده بود که ناگهان …
در این داستان با چشمان بسته، وقتی صدای دریا را میشنوی، خودت را کنار دریا و در ساحل میبینی. موج به آرامی به پاهایت میخورد و کف و صدفهای سفید کنار پایت را حس میکنی. پارو زدنهای پدر امید را هم میبینی. خلاصه انگار یک بار میروی به کنار دریا و برمیگردی.
در زیر میتوانید قسمتهایی از داستان را بشنوید.
شابک: 1832928004 -
استرس, ترس
همیشه نگرانم!
اسم من ویلما جین است. همیشه نگرانم. نگران املا، نگران ریاضی. میترسم امتحانم را خراب کنم. نکند از اتوبوس جا بمانم. نکند فردا به جشن تولد دوستم دیر برسم و نتوانم اسکیت بازی کنم.
بالاخره مامانم گفت که با این نگرانیها به زودی مریض میشوم و با خانم معلم صحبت کرد. فردای آن روز مامان مرا زودتر به مدرسه برد تا بتوانیم با خانم معلم صحبت کنیم…شابک: 9789643896294 -
-
-
پستاندران, ترس
ترس فرفری از صدای بلند
اسم بره کوچولوی قصهی ما فرفری بود. او دوست داشت بازی کند و صدای قورقور قورباغهها را بشنود ولی از صداهای بلند میترسید. از صدای تراکتور، گاو، رعد و برق و… هروقت صدای بلند میشنید،پنهان میشد. پدرش متوجه شد که فرفری خیلی میترسد پس همراه او راه افتاد، تا بگوید که هیچکدام از این چیزها ترس ندارد. در راه حیوانات زیادی دیدند و سروصداهای بلندی شنیدند ولی…
شابک: 9789643894245 -
اعتماد به نفس و عزت نفس, ترس
ترس فرفری از چیزهای جدید
متن پشت جلد: فرفری با مامان و بابا و دو برادرش قلقلی و فندقی در مزرعهای سبز زندگی میكرد. فرفری از چيزهای جديد ميیترسيد و خجالتی بود. حاضر نبود بازیهای جديد را امتحان كند. وقتی كسی را میديد، خجالت میكشيد و پنهان میشد. تا اينكه ناگهان فكری به ذهن فندقی رسيد…
شابک: 9789643894351 -
پستاندران, ترس
ترس فرفری از گم شدن مامانش
متن پشت جلد: بره کوچولویی به نام فرفری در مزرعهای زندگی میکرد، او با دوستانش بازی میکرد و خوش میگذراند. مامان فرفری هم دوست داشت روز را در کنار دوستانش بگذراند ولی فرفری میترسید از او دور شود و همه جا همراه مامانش بود. تا ناگهان فکری به نظر مامانش رسید…
شابک: 9789643894344 -
پرندگان, خودخواهی, شیرها، ببرها و پلنگها
گیلی کوچولو و شاه
متن پشت جلد: بعد از تاجگذاری، لئون تغییر کرد. او هر روز قانونی از خود در میآورد. یک روز حتی پرواز پرندهها را ممنوع اعلام کرد. اما مادر گیلی، که جوجهاش را با عشق و محبت بسیار بزرگ میکرد، فراموش کرد بالهای او را بشکند.
شابک: 9789643078812 -
خشم و پرخاشگری
دخترهای عصبانی
تو هم گاهی خیلی غمگین میشوی؟ خودت را آدم خیالپردازی میدانی؟ دوستانت را عصبانی میکنی؟ پس معلوم است که باید با دختر کوچولوهای عصبانی آشنا بشوی!
احتمالاً قیافهی آرام و ملوسی دارند. اما نگذار که این قیافهی آرام گولت بزند. دخترهای عصبانی خیلی خوب میدانند که زندگی همیشه آسان نیست و به همین خاطر نمیگذارند که هیچچیزی آنها را به زانو دربیاورد و مهمتر از همه اینکه همیشه حرف آخر را خودشان میزنند.
دیگران با این جور دخترها راحت نیستند و پدر و مادرها هم آرزو میکنند که کاش میتوانستند از شر بداخلاقیهای آنها خلاص بشوند.شابک: 9786000804466 -
دوستی, شجاعت, عنکبوتها و حشرات
روزی که یاد گرفتم عنکبوتها را اهلی کنم
مادر راینر الکلی و بیمار است و خودش هم همیشه سر و رویی کثیف و نامرتب دارد؛ به همین خاطر همه از او دوری میکنند. اما دختر بچهای که از عنکبوت خیلی میترسد ترسش را با راینر در میان میگذارد و خیلی زود میفهمد که راینر بچهای مهربان و قابل اعتماد است و با او دوست میشود.
اما هم بچهها و هم بزرگترها دخترک را به خاطر این دوستی سرزنش میکنند و دخترک بر سر دو راهی بزرگی قرار میگیرد. او باید هر چه سریعتر تصمیمش را بگیرد…
شابک: 9786003533776 -
بی حوصلگی, پدربزرگ و مادر بزرگ, ترس, خواب و استراحت
نوئمی ۸ – وحشت در شب
متن پشت جلد: حوصلهی نوئمی سر میرود. روز خسته کننده و حوصله سربری را پشت سر میگذارد. روزی که بدون هیچ حادثه و هیجانی به پایان میرسد. ولی هنگام خواب اوضاع به نحو دیگری پیش میرود. خانه پر از موجودات عجیب و غریب میشود. هیولاهایی که…
شابک: 9786004135665 -
خیال پردازی, دوستی, محبت
نوئمی ۴ – هفت واقعیت
متن پشت جلد: نوئمی با شنیدن اسرار زندگی خانم لومباگو به هفت راز مهم پی میبرد. او در مییابد که خانم لومباگو چه نقش مهمی در زندگی خود او بازی کرده و سرانجام در راز هفتم متوجه میشود چرا خانم لومباگو را تا این اندازه دوست دارد. داستانی سرشار از حادثه، احساسات، صمیمیت…
شابک: 9786004133715 -