کودکان کار
نمایش یک نتیجه
نمایش یک نتیجه
آنا و متیو پس از دست دادن پدر و مادرشان، به مزرعهای فرستاده میشوند. مزرعهدار ظالم در ازای خوراکی اندک، آنها را به کارهای سخت وامیدارد. متیو و آنا امیدوار هستند که با رسیدن زمستان و رفتن به مدرسه روزگار بهتری داشته باشند اما در مدرسه نیز پس از چند روز متیو به خاطر ورجه ورجه کردن چوب می خورد و کودکان به خاطر غذای فقیرانه تحقیرشان می کنند. روزی در اوج ناامیدی و اندوه پرندهای قرمز را میبینند…
نمایش یک نتیجه