لیست تمامی ناشرین
نمایش دادن همه 5 نتیجه
جشن ماهیها به وسیله یک غول سیاه به هم ریخت، دریا سیاه شد، گربههای ماهی گیر به جان ماهیها افتادند، و ماهیها راه فرار نداشتند… اما ناگهان کسی آمد و آب را نجات داد…
یکی بود ، یکی نبود… اشغال گران با ماشین های مسخره ی چهار گوش به زمین ما حمله کردند. آن ها می خواستند زمین را اشغال کنند و بعد از ویران کردن آن، با هزاران اشغال گر مثل خودشان در آن جا زندگی کنند.
در آسمان پر از دود به افتادند، از شدت دود و گرما بی حال شدند، کم مانده بود که در هوای آلوده خفه شدند، و هوایی نبود تا نفس بکشند… اما تصمیم گرفتند راهی پیدا کنند تا هوا پاکیزه شود.
درخت بزرگ ناگهان آتش گرفت، تنه و شاخههایش قطع شد، و دیگر اکسیژن نداد و همهی زیباییاش را از دست داد… اما کسانی دست به کار شدند و نهال تازهای کاشتند…
سفر مرغابی ها، سفری در مسیر جریان رود بود؛ ولی ناگهان ناپدید شد. دزد رود پیدا شد؛ ولی رود هنوز آلوده بود… اما بالاخره راهی برای تمیز نگه داشتن رود هست…