پدر کاترین در کتاب «آه! ای سرزمین محبوب من» شبها کار میکند. کاترین از کار پدرش سردرنمیآورد. او اغلب صدای رفت و آمد کامیونها را میشنود که نزدیک مغازهای پارک میکنند که کاترین و پدرش بالایاش زندگی میکنند. کاترین از پنجرهٔ اتاق خواباش عدهای را میبیند که داخل مغازه میروند و بستهها و صندوقچهها را از آنجا بیرون میبرند. پدر و آقای کاستراد، دوست پدر، هم در پیادهرو مراقب همه چیز هستند. پدر کاترین در دفتری که دستش هست بارزدن و تخلیهٔ کامیونها را یادداشت میکند. کاترین کم کم همه چیز را در مورد پدرش و آقای کاستراد میفهمد. اما چهطور؟ تصویرهای سامپه در این داستان، تجربهای برای دیدن انسانهایی است که پیرامون ما زندگی میکنند و مسئلههای آشکار و پنهانی در وجودشان جریان دارد.
داستانهای کلاسیک
آه! ای سرزمین محبوب من
موجودی:
در انبار موجود نمی باشد
امروز در شهر نیویورک برف میبارد و من از پنجرهی آپارتمانم که در خیابان پنجاه و نهم است، به ساختمان روبهرو که کلاس ورزشی که من مدیرش هستم در آن قرار دارد، نگاه میکنم.
ویژگیهای محصول
وزن | 130 g |
---|---|
ابعاد | 18 × 12.5 × 0.6 cm |
ناشر چاپی | |
نویسنده | |
مترجم | |
تصویرگر |
شابک: 9786001520358
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.