بیمارستان خطرناک – مجموعه ماجراهای بچه‌های بدشانس (۸)

خواننده‌ی عزیز، قبل از آنکه کتاب هولناک « بیمارستان خطرناک » را به زمین پرت کنید و با سرعت بدوید تا هر چه زودتر از آن دور شوید، بهتر است دلیل آن را برایتان روشن کنم. این کتاب، تنها کتابی‌ست که ریز تا درشت بلاهای وحشتناکی را که در مدت اقامت بودلرها در بیمارستان هایم‌لیک بر سرشان آمد، با دقت و وسواس گزارش کرده و به همین دلیل جزو مخوف‌ترین کتاب‌های دنیا شده است.
چیزهای خوشایند زیادی برای خواندن وجود دارد ولی در این کتاب خبری از آنها نیست. تک تک صفحات این کتاب سرشار است از جزییاتی موشکافانه درباره ی یک فروشنده‌ی مرموز، یک جراحی غیرضروری، یک سیستم آیفون، داروی بیهوشی، بادکنک‌های قلبی و خبرهایی تکان‌دهنده در مورد یک آتش‌سوزی. واضح است که چیزی که علاقه‌ی شما را جلب کند در این کتاب نخواهید یافت.
من قسم خورده‌ام که درباره‌ی این ماجراها تحقیق کنم و به نحو احسن آن را روی کاغذ بیاورم، بنابراین بهتر از هر کسی می‌دانم که بهترین جای ممکن برای این کتاب، همان جا روی زمین است؛ یعنی همان جا که نفر قبلی آن را پرت کرده بود.