«تندتر از اونه كه یواش باشه» رمانی است اثر فریبا کلهر که برای کودکان گروه سنی ج (سالهای پایان دبستان) نوشته شده است. فریبا کلهر نویسندهی پرکار و نامآشنای ادبیات کودک و نوجوان است که سردبیری مجله سروش کودکان را نیز برعهده داشته است. کلهر با نوشتن بیش از هزار قصه و بازنویسی و … به عنوان بانوی هزار قصه شناخته شدهاست.
به نظر من همه چیز و همه جا و همه کس خیلی سریع تر از چیزی که تا حالا گفته شده تغییر می کند و عوض می شود. و تازه سرعت این تغییر روز به روز هم بیشتر می شود. مثلاً وقتی درباره یک اسکوتر حرف می زنی، معلوم نیست حرفت که تمام شد، اسکوتر همان اسکوتر مانده باشد و به چیز دیگری تبدیل نشده باشد! قصهی تندتر از اونه كه یواش باشه، درباره همین چیز است. یعنی درباره موضوع مهمی به اسم تغییر که قرن هاست فکر فیلسوفان را به خودش مشغول کرده! یعنی درباره اینکه هیچ چیزی در این دنیا قطعی نیست. یعنی… اصلاً خودتان قصّه را بخوانید و بگویید درباره چیست. چون تا من بیایم بگویم، همه چیز تغییر کرده!
این کتاب را نشر پیدایش در دستهی رمان و مجموعه داستان کودک منتشر کرده است. این مجموعه علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را با شخصیتهای، خویها و وضعیتهای متفاوت و متنوعی آشنا میکند.
گزیدهای از کتاب «تندتر از اونه كه یواش باشه»:
روزی روزگاری یک گربههه بود…
روزی گربههه سوار موتورش شد و توی خیابان گاز داد و گاز داد و گاز داد.
همینطور که با سرعت میرفت، پلیسه او را گرفت و پرسید: «چرا اینقدر تند میری؟«
گربهی موتورسوار جواب داد:«میخوام برم شهربازی. میترسم تعطیل بشه!»
پلیسه تا اسم شهربازی را شنید، آهی کشید و گفت: «میدونی چند ساله من شهربازی نرفتم؟ میشه منو با خودت ببری؟»
گربهه گفت: «چرا که نه؟ اما باید پیاده بیای! ببخشیدا. نمیخوام سوار موتورم بشی!»
پلیسه گفت: «چقدر خسیسی تو! به کی رفتی؟!»
گربهه باز هم عذرخواهی کرد و راه افتاد. پلیسه هم دنبالش دوید، شرشر عرق ریخت و با خودش گفت: «چه ذلتی رو برای رفتن به شهربازی باید تحمل کنم!»
آن دو نفر رفتند و رفتند تا به شهربازی رسیدند. وای چه وسایلی! چه چرخ فلکی!
ولی آنها که پول نداشتند تا سوار این وسایل بشوند!
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.