«خانم ویز بوی موش میدهد» رمانی است اثر ترنس بلکر که برای کودکان گروه سنی ج (سالهای پایان دبستان) نوشته شده است. فرزاد اکبرپور، نیز آن را به زبان شیرین فارسی ترجمه کرده است.
در خانم ویز بوی موش میدهد، خانم و آقای هریس اصلاً به ذهنشان خطور نمیكرد كه یك موش سخنگو در كشوی پایینی میز اتاق پُج زندگی میكند. موش را خانم ویز به پُج امانت داده بود… هیچ كاری مثل خانم ویز بودن سخت نیست!
این کتاب را نشر پیدایش در دستهی رمان و مجموعه داستان کودک منتشر کرده است. این مجموعه علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را با شخصیتهای، خویها و وضعیتهای متفاوت و متنوعی آشنا میکند.
گزیدهای از کتاب «خانم ویز بوی موش میدهد»:
صبح زود یکی از روزهای تابستان بود. خانم ویز و همسرش آقای آرنولد در رختخواب بودند. هر دوی آنها روز پرکاری را پیشرو داشتند. آقای آرنولد باید از مدرسهای بازدید میکرد و خانم ویز لازم بود تلاش بیشتری بکند تا زودتر داستان زندگیاش را بنویسد. با خودش گفت: «هیچ کاری مثل خانم ویز بودن سخت نیست. خاطرات یک بازپرس فراطبیعی!»
علاوه بر این، او باید از نوزادشان ویلیام که توی اتاق بغل خوابیده بود، نگهداری میکرد.
فقط وقتی که آفتاب از پشت پنجره به داخل اتاق تابید و صدای چهچه پرندگان شنیده شد، آنها برای چند لحظهای احساس آرامش کردند.
آقای آرنولد وقتی دستش را به طرف گوشهای از رختخواب دراز کرد تا عینکش را بردارد، گفت: «بهبه! یک روز قشنگ دیگر.»
آرام لحاف را کنار زد و پاهایش را از زیر رختخواب بیرون آورد. خوابآلود با پاهایش دنبال دمپاییاش گشت. ناگهان فریاد زد: «آخ آخ» و به هوا پرید و پاهایش را توی هوا تکان داد. فریاد او سکوت صبحگاهی را شکست. وقتی که روی تختخواب ایستاد، با چشمانی بهتزده به پایین زل زد. با دستهای لرزانش به پایین اشاره کرد و گفت: «ببین این موجود لعنتی و مردنی مرا گاز گرفت!»
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.