«دختر مو درختی» رمانی است اثر مکرمه شوشتری که برای کودکان گروه سنی ج (سالهای پایان دبستان) نوشته شده است. رودابه خائف نیز تصویرگریهای آن را انجام داده است.
دختر مو درختی، داستانی عجیبی درباره مردمی دارد که در ته یک دره زندگی میکنند و به امید یک نجاتدهنده منتظرند. لنگه کفش کوهنوردی از بالای کوه به دره میافتد، کوهنورد برای برداشتن کفش پایین میرود اما در اعماق دره، مردم عجیبی زندگی میکنند که اعتقاد دارند لنگه کفش از آسمان افتاده تا شهر لاغر آنها را نجات بدهد …
دختر مو درختی را نشر پیدایش در دستهی رمان و مجموعه داستان کودک منتشر کرده است. این مجموعه علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را با شخصیتهای، خویها و وضعیتهای متفاوت و متنوعی آشنا میکند.
گزیدهای از کتاب «دختر مو درختی»:
یادم نیست کولهام به کفشم خورد یا وقتی کفشم را درآوردم خودش پا به فرار گذاشت؟ تازه از قطار پیاده شده بودم و قطار فوری راهش را کشیده و رفته بود. در تاریکی شب کورمال کورمال کنار اتاقک چوبی ایستگاه راهآهن چادر زدم، تصمیم داشتم صبح که شد پیادهرویام را شروع کنم اما از همان اول کفشم فکرهای دیگری داشت، صدای قل خوردن و تالاپ و تلوپش را میشنیدم که در دره پایین و پایینتر میرفت. تا به حال سنگی در چاه خالی انداختهاید؟ کاش انداخته باشید چون میتوانید بفهمید لنگه کفشم دقیقا با چه صدایی مشغول پایین رفتن از کوه بود!
بلند شدم و با لنگهی دیگر، پشت سر کفشم راه افتادم. بدون کفش که نمیتوانستم جایی بروم، هیچ کس تا به حال کوهنورد پابرهنه ندیده است!
چراغ قوهام را روشن کردم، چیز زیادی آن پایین دیده نمیشد. دیروقت بود و حتی ستارهها خوابیده بودند. سعی کردم مراقب باشم اما در همان قدم اول پای بدون کفشم روی شنها سر خورد. شن، نرم و خنک بود. در یک چشم به هم زدن سرخوردنم روی شنها بیشتر و بشتر شد و نور چادرم کمتر و دورتر.
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.