«گوزن بانو و اژی تخسه» عنوان جدیدترین کتاب از مجموعه قصههای قانون جنگل، نوشتهی جمالالدین اکرمی است. مجموعهای از قصههای طنز در جنگلی که مقررات خودش را دارد. قویترها قانون جنگل را تنظیم میکنند و البته خودشان هم نظارتش را به عهده میگیرند! اگر هوش و آگاهیات را به کار نگیری کلاهت میافتد پس معرکه.
قصههای قانون جنگل، قصهی دنیای ماست، هرچند قهرمانانش همگی ساکنان جنگلند. زندگی در جنگل هم مقررات خودش را دارد؛ مقرراتی که از قانون جنگل پیروی میکند. توی جنگل، این قویترها هستند که قانون جنگل را تنظیم میکنند و البته خودشان هم نظارتش را به عهده میگیرند! کافیست هوش و آگاهیات را به کار نگیری تا کلاهت بیفتد پس معرکه. هر کتاب چند قصهی طنز دارد، گاهی تلخ، گاهی شیرین.
جمالالدین اکرمی شاعر نویسندهی پر کار کودک و نوجوان است که جایزههای زیادی را نیز برای آثارش به دست آورده است. جایزهی کتاب سال رشد، کتاب سال ارشاد، کتاب سال کانون پرورش، کتاب سال شهید غنیپور، جایزهی پرندهی آبی، جایزهی جشنوارهی «کودکان جنگ»، کتاب برگزیدهی جشنوارهی دانش آموزی «دانایی- توانایی»، و راهیابی به کتابخانهی مونیخ از جمله موفقیتهای اوست.
نشر پیدایش «قصههای قانون جنگل: گوزن بانو و اژی تخسه» را برای گروه سنی کودک منتشر کرده است.
گزیدهای از کتاب «گوزن بانو و اژی تخسه»:
یک اژدهای تخس توی جنگل شیرخان زندگی میکرد که در بدجنسی لنگه نداشت. اسمش هم بود «اژی تُخسه».
یک روز اژی تخسه دور از چشم بچههایش از غار بیرون آمد تا آن دور و برها گشتی بزند و ببیند چه دستهگلی میتواند به آب بدهد. رفت و رفت و رفت تا رسید به گوزنبانو. گوزنبانو داشت کهنهی بچهاش را میشست تا روی شاخهای شوهرش پهن کند و بگذارد زیر آفتاب خشک بشود.
اژی تخسه تا چشمش به گوزنبانو افتاد، بدجنسیاش گل کرد.
به گوزنبانو گفت: «میآیی با هم دوست بشویم؟»
گوزنبانو دست از کار کشید و گفت: «تو دیگر کی هستی؟»
اژی تخسه گفت: «من یک اژدهای غارنشین هستم.»
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.