«مادربزرگ جادویی» رمانی است اثر احمد اکبرپور که برای کودکان گروه سنی ج (سالهای پایان دبستان) نوشته شده است. اکبرپور نویسنده و شاعر شیرازی است که تاکنون جوایز متعددی از جمله کتاب سال ایران و شورای کتاب کودک را به دست آورده و آثارش به زبانهای مختلفی ترجمه شده است. سحر بردایی نیز تصویرگریهای این کتاب را انجام داده است.
مادربزرگ جادویی، داستان یک مادربزرگ و نوههای زیادش است که بین نوهها سر این که مادربزرگ کدام را بیشتر دوست دارد، اختلاف پیش میآید. در ادامه فرشتههای خپل و تپل آسمان سوار ابرهایشان مامور میشوند تا دعوای بچهها را فیصله بدهند. وقتی آدمها با هم دعوا میکنند، سرزمین ابری گلوله باران میشود. سرزمین ابری جایی است میان زمین و آسمان. این قصه هم مربوط به یکی از این دعواهاست. دعوای بچهها با هم… دعوا که شدید میشود نگهبانهای سرزمین ابری مجبور به دخالت میشوند…
مادربزرگ جادویی را نشر پیدایش در دستهی رمان و مجموعه داستان کودک منتشر کرده است. این مجموعه علاوه بر سرگرم کردن کودک، او را با شخصیتهای، خویها و وضعیتهای متفاوت و متنوعی آشنا میکند.
گزیدهای از کتاب «مادربزرگ جادویی»:
در سرزمین ابری، صدای چند انفجار توی هوا پیچید: «فو فو فو» سرزمین ابری جایی در میان زمین و آسمان قرار گرفته است. نگهبانهای ابری از همان بالا مواظب زمین هستند. کسی آنها را نمیبیند ولی آنها از بچهها، پیرمردها، پیرزنها و همهی مردم مواظبت میکنند.
گلولههای سیاه مثل کلاف های کاموا از هم باز میشدند. خانه های ابری نگهبانها هر لحظه سیاه و سیاهتر میشدند. همه از خانههایشان بیرون آمده بودند و با تعجب به پایین نگاه میکردند. هر نگهبان مواظب گوشهای از زمین بود. دوقلوها هنوز متوجه چیزی نشده بودند. آنها با بیخیالی مشغول بازیهایی بودند که از بچههای زمین یاد گرفته بودند. یک گلولهی دوده درست کنار پایشان منفجر شد. با عجله گوشهای از ابرها را کنار زدند و به زمین خیره شدند.
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.