«هجوم معمولیها» عنوان جلد هفتم از مجموعه خیابان جیغ است. داستان این مجموعه دربارهی پسری به اسم لوک واتسون است، پسربچهای که زندگی طبیعی داشت و با خانوادهاش در آرامش زندگی میکرد. اما بعد از این که شروع کرد به تبدیل شدن به یک گرگینه، همراه خانوادهاش به خیابان جیغ نقل مکان کردند، شهری که پر است از انواع هیولاها. لوک با دوتا از ساکنین دیگر خیابان جیغ دوست میشود، یک خونآشام به اسم رسوس نگتیو و یک مومیایی به اسم کلیو فار. لوک فکر میکند میتواند خیابان جیغ را خانهی خودش بداند، اما مشکل کوچکی وجود دارد: پدر و مادرش از همسایگان جدیدشان میترسند. آیا لوک میتواند قبل از اینکه آنها از ترس بمیرند، راه خروجی به دنیای واقعی باز کند؟
در هجوم معمولیها، خیابان جیغ پر از شگفتی میشود… فقط یک یادگار دیگر مانده است تا لوک بتواند دروازهی ورود به دنیای خودش را پیدا کند و پدر و مادرش را از ترس و وحشت خیابان جیغ نجات دهد. به این ترتیب شکار چنگال گرگنما آغاز میشود. اما لوک، رسوس و کلئو از یک راز دور از انتظار، پرده برمیدارند؛ راز ساموئل اسکیپ استون، نویسندهای که خیلی به آنها کمک کرد. بچهها میفهمند که آخرین یادگار هزینهی زیادی دارد. لوک بر سر یک دوراهی، ناچار میشود تصمیم دشواری بگیرد.
تامی دونباواند این مجموعه را در بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ نوشت و منتشر کرد. او بر این باور است که مجموعهی خیابان جیغ همان اثری را بر بچهها میگذارد که استفان کینگ نویسندهی «اسکوبی دو» بر بچهها گذاشته است. دونباواند درباره تجربهی نوشتن این مجموعه گفته است: «نوشتن داستان خیابان جیغ برایم خیلی سرگرمکننده است. فقط باید مواظب باشم زیادی خودم را نترسانم!»
خیابان جیغ با نام اصلی scream street، به صورت یک داستان دنبالهدار روایت میشود و لازم است که خواندن آن را به صورت مرتب از جلد اول شروع کنید. البته نگران نشوید، در ابتدای هر جلد، با تصاویری، ساکنان و موقعیتهای مکانی خیابان جیغ به شما معرفی میشود تا راحتتر بتوانید داستان را پی بگیرید.
گزیدهای از کتاب «هجوم معمولیها»:
صدای وحشتناک ارگ بلند شد. خونآشام سر میخورد و مومیایی غولپیکری سلانه سلانه تعقیبش میکرد. خونآشام پشت سرش را نگاه کرد و دندانهای تیزش را به شکارچی باندپیچیشده نشان داد، ولی مومیایی به تعقیب او ادامه داد. شبح دراز و لقلقوی زنی، پشت سر مومیایی ظاهر شد.
تا بهحال دیدگاهی ثبت نشده است.